در این مقاله به بررسی نکات جالب فیلم Dune: Part Two یکی از بهترین فیلمهای سال جاری خواهیم پرداخت. با پوکمون همراه باشید.
فیلم تلماسه در سال ۲۰۲۰ روی پرده سینماها رفت و با داستان اقتباسی خودش از کتاب فرانک هربرت توانست اثری شگفتانگیز را به مخاطبانش هدیه دهد. بعد از پخش فیلم Dune خیلی سریع ساخت قسمت دوم آن چراغ سبز گرفت. فیلم نخست این مجموعه به کارگردانی دنی ویلنوو به اندازه کافی موفق بود و بهقدری خوب بهتصویر کشیده شده بود که ساخت قسمت دوم آن موضوعی بدیهی بهنظر میرسید. داستان فیلم در جهانی علمی تخیلی جریان دارد و نبرد بین قومیتها برای کنترل یک منبع بینظیر از ماده معدنی به نام Spice را بهتصویر میکشد و ادامهی تنشها، مبارزات و سرنوشتهای پیچیده این جهان را در این قسمت میتوانیم با جزییات بیشتری تماشا کنیم.
فیلمی که مانند قسمت اولش جهانی شگفتانگیز را بهتصویر کشید و ما تحسین بسیاری از منتقدین روبهرو شد و باید منتظر ساخت و اکران قسمت سوم آن باشیم. در این مقاله تصمیم گرفتیم تا نگاهی داشته باشیم به حقایق جالب فیلم Dune: Part Two؛ حقایقی که شاید از آنها اطلاعی نداشته باشید.
«توجه: مطالعه ادامه مقاله ممکن است قسمتهایی از داستان مجموعه را برای شما اسپویل کند»
۱. شخصیت چانی با نقشآفرینی زندایا
در قسمت اول مجموعه تلماسه شخصیت چانی با بازی زندایا را بهطور کوتاه در یکی از رویاهای پل دیدیم و پس از آن در انتهای فیلم دیدیم که چطور این دو شخصیت یکدیگر را ملاقات کردند. حتی اگر رمانهای فرانک هربرت را هم نخوانده باشید و اطلاعی از داستان این مجموعه نداشته باشید باز هم میتوانستید حدس بزنید که رابطه عاشقانهای بین این دو شخصیت شکل خواهد گرفت. موضوعی که دقیقا در کتابهای فرانک هربرت هم به همین شکل بیان شده است. باوجود تمام این توضیحات شخصیت چانی در فیلم نخست حضور بسیار کمرنگتری نسبتبه فیلم دوم داشت و در فیلم دوم او را بهراحتی میتوانیم یکی از شخصیتهای اصلی داستان قلمداد کنیم.
درابتدا باید توضیح دهیم که شخصیت چانی در کتابهای فرانک هربرت شخصیتی کاملا مذهبی بود و در تمام مراسم فرهمنها شرکت میکرد و تا آخر یکی از پیروان پل بهشمار میرفت. حتی زمانیکه پل درخواست ازدواج با شاهزاده را بیان کرد خود چانی مشکلی با این تصمیم نداشت و میدانست که این ازدواج تنها یک عمل سیاسی خواهد بود و عشق میان او و پل خدشهدار نخواهد شد. بااینحال دنی ویلنوو در این مجموعه شخصیت چانی را یک شخصیت غیرمذهبی بهتصویر میکشد که خود فرهمنها را بهخاطر عقایدشان مسخره میکند. تصمیمی که احتمالا در راستای افزایش تنشهای داستانی گرفته شده و بعدهای جدیدی را به این شخصیت اضافه میکند.
یکی از جزییات بسیار جالبی که مربوطبه شخصیت چانی میشود یک روسری یا دستمال سری است که او روی سر خود قرار میداد؛ این دستمال که رنگش آبی است شاید در نگاه نخست یک المان ساده بهنظر برسد ولی پشتسر آن داستان بسیار جالبی وجود دارد. در کتاب The Art and Soul of Dune: Part Two شخصیت چانی دقیقا مانند فیلم از یک روسری آبی رنگ استفاده میکند. دلیل موضوع به جایی برمیگردد که در فرهنگ مردم فرهمن زمانیکه یکی از دخترهای فرهمن در آن فرهنگ عاشق پسری میشود، همیشه یک روسری آبی رنگ بهسر میکند؛ موضوعی که بهطور کامل و واضح در فیلم دوم شاهدش بودیم.
همچنین باید به یکی دیگر از رویاهای پل هم اشاره کنیم که در فیلم نخست رخ داد. در فیلم Dune پل خوابی میبیند که در آن درحال مبارزه است و زمانیکه کلاهش باز میشود میبینم که چشمهای او آبی رنگ هستند. در فیلم Dune: Part Two شاهد بازسازی کامل آن رویا هستیم با این تفاوت که بهجای پل شخصیت چانی حضور دارد و آن نبرد را او پیش میبرد. به بیان بهتر شخصیت پل قبل از اتفاق افتادن این نبرد توسط چانی بهطور کامل آن را در رویای خوش دیده بود.
۲. تصاویر سیاه و سفید
شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که چرا بهطور ناگهانی زمانیکه تصاویر مربوطبه سیاره محل سکونت هارکوننها پخش میشود، فیلم بهصورت سیاه و سفید بهتصویر درمیآید. خب این موضوع دلیل بسیار مهمی دارد و به طبیعت آن سیاره مربوط میشود. در فیلم نخست ما این سیاره را تنها در شب تماشا کردیم و در فیلم دوم در روز هم مهمان این مکان بودیم.
در کتاب The Art and Soul of Dune: Part Two توضیح داده شده که خورشید این سیاره مشکی رنگ است و هیچ چیزی در آنجا نمیتواند خودش را نشان دهد؛ حتی رنگهای مختلف. این خورشید المانها و رنگهای مختلف را به نابودی میکشاند و همه چیز را مانند خودش به رنگ سیاه درمیآورد. بههمیندلیل زمانیکه مبارزه فیض-روثا با زندانیهای هارکونن را تماشا کردیم فیلم بهصورت سیاه و سفید پخش شد.برخی از خدمه آنها در اطراف محل مبارزه لباسی کاملا مشکی برتن کردهاند و صورت خود را پوشاندهاند. آنها استعارهای هستند از اشکهایی که مردم در آن سیاره ریختهاند و بهدلیل خورشید سیاه رنگ، اشکهای آنها هم بهرنگ سیاه درآمده است.
۳. طراحی صحنهی شگفتانگیز
فیلم Dune: Part Two در بُعد فیلمبرداری و طراحی صحنه فوقالعاده عمل میکند. در هر سکانس از این فیلم بههیچوجه امکان ندارد یک المان بدون دلیل در آنجا حضور داشته باشد یا چیزی در آنجا تنها برای پر کردن دکور یا زیبایی قرار گرفته باشد. جذابترین و شاید یکی از مخفیترین طراحیهای صحنه این فیلم را میتوانیم به سکانسی مربوط بدانیم که امپراتور در چادر باشکوه خودش قصد دارد از بارن، فیض روثا و ربان بازجویی کند.
این سکانس را اگر بادقت بیشتری تماشا کنیم میتوانیم متوجه شویم که طرز قرار گرفتن شخصیتهای حاضر در آنجا مانند یک هرم شده است. بهطوری که امپراتور در بالای هرم قرار دارد، درکنار آن یا بهعبارتی پس از او مادر روحانی و پرنسس ایرولان حضور دارند و در پایین هرم هارکوننها قرار گرفتهاند. دنی ویلنوو و تانیا لاپوینت، تهیهکننده اجرایی این فیلم توضیح میدهند که با این طراحی صحنه قصد داشتند نشان دهند که امپراتور در آن لحظه نهتنها مهمترین شخص جهان است که میتوان در حالت استعاره او را فرد اصلی در زنجیره غذایی دانست که همه مسیرها درنهایت به او ختم میشوند.
زمانیکه پل در آن مکان بارون را از بین میبرد بهخوبی میتوانیم این موضوع را مشاهده کنیم که در آن حالت هرمگونه در آن سکانس جای شخصیتها عوض شده؛ پل در بالای هرم ایستاده و امپراتور، پرنسس ایرولان و سایرین در پایین هرم هستند. ویلنوو به این شکل نشان میدهد که مهمترین شخصیت جهان تغییر کرده و حالا پل را میتوانیم قدرت اصلی جهان بدانیم.
تصویر بعدی که انتخاب کردیم مربوطبه غاری میشود که فیض-روثا پس از ورود به آراکیس از آنجا عبور میکند. او قصد دارد میزان خسارت وارد شده بهخاطر بمباران را ارزیابی کند و از غاری عبور میکند که طراح روی دیوارهای آن مانند طراحی نوک انگشت انسانها است و گویا یک اثر انگشت بهشمار میرود. پاتریک ورمت، مدیر طراحی صحنه فیلم به نقل از دنی ویلنوو میگوید که آنها قصد داشتند تا با طراحی این غار به این شکل نشان دهند که فرمنها شخصیت و فرهنگی بسیار غنی و خاص دارند و هیچوقت یک فرهنگ خارجی را قبول نکردند.
۴. زمان در جهان فیلم
دستکاری زمان و بازی با این معقوله موضوعی بود که بیشتر در فیلمهای نولان دیده بودیم و عادت داشتیم در فیلمهای این کارگردان بازی با زمان را مشاهده کنیم. بااینحال دنی ویلنوو (که رابطه بسیار خوبی هم با نولان دارد) تصمیم گرفته تا در روند زمانی جهان این فیلم تغییراتی بهظاهر جزیی ولی بدون شک مهم ایجاد کند.
در جریان فیلم ما به تاریخ دقیقی دسترسی نداریم و تاریخ را تنها از زبان پرنسس ایرولان متوجه شویم. او زمانیکه صحبتهای خودش را ضبط میکند تاریخ همان روز را به زبان میآورد و اینگونه میتوانیم متوجه شویم که اتفاقات رخ داده در فیلم تلماسه ۲ در طول ۹ ماه شکل گرفتهاند. درحالیکه همین بازه زمانی در کتاب فرانک هربرت چند سال را دربرمیگرفت و اتفاقاتی که در فیلم دوم مشاهده میکنیم در طول چند سال رخ دادهاند. تصمیم ویلنوو برای کوتاه کردن بازه زمانی اتفاقات فیلم برای افزایش تنش در فیلم و داستانگویی بهتر روایتهای داستان بوده است.
همچنین باید به زمان بارداری لیدی جسیکا هم اشاره کنیم که در زمان مسافرتش به جنوب همچنان باردار بود و تا اواخر فیلم با دختر متولدنشده خودش صحبت میکرد. درحالیکه در کتابهای هربرت لیدی جسیکا دخترش را خیلی زودتر به دنیا آورد و دخترش با نام آلیا نقش نسبتا پررنگی در ادامه داستان داشت که در فیلم به آن اشاره زیادی نشده است.
۵. آلیا
درباره آلیا صحبت کردیم باید یک مقدار توضیحات بیشتری درباره این شخصیت مهم بدهیم. آلیا خواهر کوچکتر پل بهشمار میرود که ارتباط محکمی بین آنها وجود دارد. لیدی جسیکا زمانیکه از آب حیات مینوشد یک بیداری معنوی برای آلیا رخ میدهد و این مادر و دختر میتوانند با یکدیگر صحبت کنند کماکه آلیا هنوز به دنیا نیامده و لیدی جسیکا همچنان باردار است. زمانیکه پل از آب حیات مینوشد او هم قادر میشود تا با آلیا صحبت کند؛ آلیا حامی او در مسیر کمک به فرهمنها است و او را از این مسیر منع نمیکند.
بااینکه آلیا در کتابهای فرانک هربرت نقش پررنگی داشته ولی تا پایان فیلم دوم تنها صدای او را شنیدهایم که توسط آنیا تیلور جوی صداپیشگی شده و به احتمال بسیار زیاد در فیلم سوم نقش بسیار پررنگتری خواهد داشت. انتخاب تیلور جوی تا روز آخر پشت پرده بود و حتی بازیگران اصلی هم برای مدتها از این انتخاب بیخبر بودند. بااینحال انتخاب این بازیگر محبوب برای نقش آلیا با انتقادهایی همراه شد چراکه سن آلیا در کتابها از سن آنیا تیلور جوی بسیار کمتر بوده و اگر شاهد نقشآفرینی این بازیگر در نقش آلیا باشیم باید ببینیم که در قسمت بعدی دنی ویلنوو چه مسیری را برای این شخصیت بسیار مهم پیش خواهد گرفت.
۶. کرمها
امکان ندارد درباره مجموعه Dune صحبت کنیم و خیلی سریع یاد کرمهای عظیمالجثه حاضر در این جهان نیفتیم. کرمهایی که نهتنها میتوانند در یک لحظه چندین نفر را به کام مرگ بفرستند که در طرف مقابل برای آن جهان بسیار مهم و مفید هستند. در فیلم نخست طبیعتا بهخاطر محدودیت بیشتر در بودجه ما کمتر شاهد بهتصویر کشیدن این کرمها بودیم ولی در چند سکانس بهطور کامل و واضح آنها را دیدیم. بااینحال در فیلم دوم نهتنها شاهد کرمهایی در ابعاد مختلف بودیم که حضور این موجودات در روند داستان هم نقش بسیار پررنگی داشته است.
یکی از مهمترین لحظات این فیلم به سکانسی مربوط میشود که پل قصد دارد روی یک کرم عظیمالجثه قرار بگیرد و روی آن کرمسواری! کند که البته کرمسواری برای چنین موجود باابهتی شاید خیلی کلمه درستی نباشد. بااینحال پل برای اثبات خودش به فرهمنها باید این کار سخت را انجام دهد و دنی ویلنوو برای بهتصویر کشیدن این سکانس نهتنها از لحاظ فنی که از لحاظ محتوایی هم کار بسیار سختی جلوی خودش میدید. از لحاظ فنی که مشخص است چرا بهتصویر کشیدن چنین تصاویری سخت است و چه چالشهایی جلوی راه سازنده قرار گرفته ولی از لحاظ محتوایی باید به کتابهای فرانک هربرت اشاره کنیم که اطلاعات خوب و مفیدی از چگونگی این کار دراختیار مخاطب قرار نمیدهد.
او در این کتابها لزوما از موفق بودن پل در این آزمون سخن میگوید و به ما منتقل میکند که پل درنهایت موفق شد روی یکی از آن کرمهای عظیم و درحال حرکت تعادل خودش را حفظ کند. بههمینخاطر دنی ویلنوو برای نشان دادن این سکانس مجبور شد بهطور کامل از قوه تخیل خودش و همکارانش کمک بگیرد که پل برای سربلند شدن در این آزمون چگونه روی شنها حرکت میکند، چگونه از ابزارش برای این کار بهره میگیرد و از همه مهمتر از چه ابزاری برای این آزمون سخت استفاده میکند؟ بههمیندلیل این سکانس را میتوانیم یکی از معدود سکانسهای فیلم بدانیم که بهطور تمام و کمال نتیجه درک و برداشت ویلنوو از این جهان عظیم هستند.